حسین شرنگ

جوان را می کُشند

که کیکاووس بخوابد

جوان را می کُشند

که بی کابوس بخوابند

جوان را می کُشند

که رویا بترسد

جوان را می کُشند

که فردا نیاید

جوان را می کُشند

که اسطوره بجوشد

جوان را می کُشند

که تاریخ بشویند

جوان را می کُشند

که بُز زیباتر بخواند

جوان را می کُشند

که نامه ی کهن تازه بماند

جوان را می کُشند

تا فراموش کنند

که خود نیز روزی جوان بوده اند

یک پاسخ to “حسین شرنگ”

  1. hossein sharang Says:

    با مهر برای مسعود عزیز،

    اسم این شعر » جوانکشی » است.

    سپاس بسیار.

    پرزیدنت حسین شرنگ.

    جمهوری وحشی شرنگستان.

بیان دیدگاه